داستان ترسناک...
طبقه ی بالا تو اتاقم نشسته بود که مامانم از پایین داد زد:
بیا توی آشپزخونه کارت دارم.
داشتم پله ها رو یکی یکی پایین میرفتم که مامانم از اتاق خوابش(طبقه بالا) گفت:
نرو منم شنیدم که صدات کرد!
...
حالا... باید اولین صدا رو باور کنم... یا دومین صدا رو؟!!